آخیشششش راحت شدم
بعد زایمان چون سرماخورده بودم ،استخوان درد داشتم و هوا سرد بود مجال بیرون رفتن پیدا نکردم تا اینکه بالاخره 2 بهمن ماه با همسری رفتم بیرون باورم نمی شد خدای من یعنی این من بودم که دوباره می تونستم راه برم یعنی استراحتم تموم شد و آزاد شدم و می تونم از این به بعد بیرون ازخونه برم. بغز کرده بودم چشمهام پر از اشک شد ه بودسعی کردم جلوی خودم رو بگیرم و گریه نکنم و چه قدر خوشحال بودم که بالاخره این دوران سخت سپری شد . تو اون لحظات ازاعماق دلم برای کسانی که بیمار هستن و به هر دلیلی خانه نشین شده اند ازخداوندمتعال شفا خواستم شاید نتونم کاملادرکشان کنم ولی م...